داستان های آموزنده«ابتدا مطمئن شوید»
مایکل،راننده اتوبوس شهری،مثل همیشه اوّل صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد.در چند استگاه اوّل،همه چیز مثل معمول بود؛تعدادی مسافر پیاده و چند ن...
۰
۱۴۰
مایکل،راننده اتوبوس شهری،مثل همیشه اوّل صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد.در چند استگاه اوّل،همه چیز مثل معمول بود؛تعدادی مسافر پیاده و چند ن...
شبی در محفلی با آه و سوزی شنیدستم که مرد پاره دوزی چنین می گفت با پیر عجوزی «گلی خوشبوی در حمّام روزی ...
اندرز پدر یاد دارم در ایام طفولیت،متعبد و شب خیز بودم.شبی در خدمت پدر«ره»نشسته بودم و همه شب،دیده بر هم نسبته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته.پد...
ایا می دانید قرمزی درون کالباس بعضا از تاج خروس است؟«ازیر دندان خود حس کرده اید؟» ایا میدانید پیامبر اکرم{ص}فرموده:گوش گاو مرض است،روغن آن دارو و شیر آن شفاست؟ ...